نتایج جستجو برای عبارت :

این کار کوچکش هم بزرگ است.

 
سارا هشت ساله بود که از روی صحبت پدر و مادرش فهمید برادر کوچکش سخت مریض است و پولی هم برای مداوای او ندارند.
پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزینه جراحی پر خرج برادرش را بپردازد. سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت : فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد. سارا با ناراحتی به اتاقش رفت و از زیر تخت قلک کوچکش را درآورد. قلک را شکست. سکه ها روی تخت ریخت و آنها را شمرد. فقط پنج دلار بود. بعد آهسته از در عقبی خارج شد و چند کوه بالاتر به د
«شاید زمان آن رسیده باشد که بنشینیم و برای آدمِ رفته آرزوی خوشبختی کنیم.بگذاریم شبیه عشاق دنیای ادبیات، برای هم از روسِ اصیلِ مغرور و بارانی‌های انگلیسی بگویند و جعبه‌ی کوچک کادوپیچ شده‌ی توی جیب چپش و قاصدک‌هایی که به امید رسیدن به هم فوت می‌کنند.
می‌دانی چیست؟ احساس دختربچه‌ی پنج شش ساله‌ای را دارم که ناگهان از دنیای کوچک و رنگی رنگی زیبایی که خودش با دستان کوچکش برای خودش ساخته، بیرونش انداخته‌اند و پرتش کرده‌اند توی دنیای خاکست
ستّار علیپور یلی گیلانیست
استاد بزرگ ورزشی طوفانیست
از اوّل زندگی که دیدم او را
دستان بلند مهر و پشتیبانیست
در غربت دور ، کشور آمریکا
او قوّت قلب هر نفر ایرانیست
چون چشمه ی جوشان محبّت باشد
در سینه از عشق کشورش بارانیست
مانند نسیم صبح دریا آرام
سختی به حضور ماه او آسانیست
خودساخته است و مرد میدان عمل
در عرصه دلربائیش جانانیست
سرسبزی کوچه باغ گیلان است او
مانند بهار غنچه ی خندانیست
زندانی مهربانی و یکرنگیست
در معرفت و رفاقتش سلطانیست
چون اه
بندر امن مارتیاکانلن مک کنا محبوبه نجف خانی
بندر امن : روایتی از جذر ومد یک زندگی که چه زود بزرگ می کند نوجوان این قصه را…
 
بندر امن : مارتیاکانلن مک کنامترجم: محبوبه نجف خانیانتشارات: سوره مهر
خلاصه:
دختر نوجوانی حدودا سیزده ساله با برادر کوچکش که پدرشان جبهه رفته و بر اثر اصابت موشک علاوه بر خراب شدن خانه شان مادرشان به کما می رود. این ها برای مدتی در کلیسا نگهداری می شوند و بعد از اینکه پدر بزرگشان که سال ها با پدرشان قهر بوده برای آنها پیغ
سلام ماه قشنگم :)
از روز چهاردهم برایت می نویسم، خوشحالم که در کنار تو هستم... امروزم در کنار میم قشنگم گذشت، دستای نرم و کوچکش را گرفتم، گونه اش را بوسیدم و با جان دل در نقش خاله نبات وقتم را در کنارش گذراندم. 
ماه من، خوشحالم که هستی :) 
باران میبارید
او با ذوق میان باران میدوید
و دستان کوچکش را میگشود.
و قطرات را در کف دستهای مهربانش جمع میکرد.
و بر سرم میان تنگ آب می ریخت.
چقدر زندان بانم دوستداشتنی ومهربان است.
دلتنگ دریایم اما لبخند عجیبش مرا محسور این تنگ میکند.
مجازات ماهی عاشق اینست!
ابری آمد شانه ای  تکان داد.  زمین خیس آب شد دانه کوچک زیر خاک جوانه زد تن خاک را  پس زد و سرک کشید بیرون، شب بود. باغ در سکوت به خواب رفته  و ماه برای ستاره‌ها قصه می‌گفت.  جوانه خواست قدبلندی کند و صداهای ماه را بشنود اما نشد ریشه های او اسیر خاک بود . در تاریکی گل‌ها و درختان باغ چه زیبا به خواب رفته بودند.صبح شد از سروصدای زیاد جوانه  از خواب پرید دو  بوته نیلوفر وحشی باغ با هم مسابقه گذاشته بودند که کدام یک زودتر به لب پرچین باغ می‌رسند و در
یک غروب پاییزی، گیج و مبهم گونه از خواب بلند شده بودم.
فاطمه داشت گریه می کرد.
گربه گچی کوچکش از دستش افتاده بود و گوش سمت چپش شکسته بود.
پدرو مادر ما دو تا بچه چهار پنج ساله رو خونه تنها گذاشته بودن.
منم نمی تونستم آروومش کنم.
هعی، درسته پونزده شونزده سال فاطمه رفته اما،
هنوزم وقتی از خواب عصرگاهی بیدار میشم آرزو می کنم ای کاش او زنده بود.
کاش می تونست منو آرووم کنه...
بعد از چهار سال برایم زنگ زده بود.....نشناختم اولش...با کلی خبر آمده بود..گفت دفتر زده ام...درگیر مقاله پایان نامه ی ارشدش بود....ازدواج کرده بود و خانواده ی کوچکی داشت......از شیطنت های پسر کوچکش گفته بود......دنبال کارهای مهاجرتشان بود....و توی یک جشنواره شرکت کرده بود و خبر چاپ کتابش را می دهد...گفت بیا ببینمت...قیافه ات که عوض نشده....گفت نبات تو چی؟چه خبر؟....من سکوت...من مثل پارسال...مثل دو سال پیش....مثل سه سال پیش...و من از همه ی این ملاقات ها فرار می کنم....
دودی غلیظ از بین لب هایش به بیرون رفتبرقی ندیدم داخل چشمان رنگینشمی گفت: (عشق بین ما سوء تفاهم بود)دود غلیظی ول شد از لب های غمگینشآن لحظه دیگر "ما" فقط یک لفظ خالی شدبا چشم های کوچکش من را صدا می کردمن مثل احمق ها نگاهم مات او بود واو در شبی روح مرا از هم جدا می کرد
ادامه مطلب
روح م درد می کند....هر چه می بینم و می شنوم می شوم درد....زخم می شود بر روح م...زخمی عمیق....هر چه نزدیک تر می شوم به آخر...انگار این قصه تکرار همان قصه ی قبلی بود....تکرار و تکرار و تکرار....
قبل تر ها فکر می کردم اگر ختم صلوات م برسد به هزارمینش اجابت می شود دعایم....خداهه این با تو بوداااااا
دلم پیش مهربانی های خانوم جان مانده....انگار دیگر آرام گرفته و دلتنگ پسر کوچکش نیست.....
روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به دهکده‌ای برد که نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می‌کنند، چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه‌روز در خانه‌ی محقر یک روستایی مهمان بودند.در پایان سفر، در راه بازگشت، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟
 
برای مشاهده و خواندن این داستان زیبا لطفا کلیک کنید
 
کلیک کنید
کاری که در زمان امام حسین انجام گرفت، نسخه کوچکش هم در زمان امام ما انجام گرفت؛ منتها آن‌جا به نتیجه شهادت رسید، این‌جا به نتیجه حکومت. این همان است؛ فرقی نمی‌کند. هدف امام حسین با هدف امام بزرگوار ما یکی بود. این مطلب، اساس معارف حسین است.
1374/3/19-رهبر انقلاب اسلامی
بزرگ شد...
حُرمت گذاشت هر که به زهرا(س) بزرگ شداندازه‌ی تمام دو دنیا بزرگ شد
در وادی حسین هرآن که قدم گذاشتقطره ولی به وسعت دریا بزرگ شد
مجنون خلوص داشت اگر ماندگار ماندمجنون بزرگ شد که لیلا بزرگ شد
اینجا ادب مسیر رسیدن به قُلّه هاستسَر خَم نمود حضرتِ  حُر  تا بزرگ شد
او سجده کرد و قبله‌ خود را عوض نمودتیره نماند و چون شب یلدا بزرگ شد
آغوش وا نمود و پذیرفت توبه رادر پیش خلق بیشتر آقا بزرگ شدحُرّ پیر وادی همه‌ اهل توبه استبر اهل توبه مُرشد و با
با انگشتان کوچک پایش ماس های لب ساحل را می فشرد.
دستانش دور ساق هایش حلقه زده و سرش در میان زانوانش که چون دژی از بی پناهیش حفاظت می کردند قرار داشت.
موج برای همدردیش در میان هق هق هایش آرام نجوا می کرد.
نسیم موهای پریشانش را ارام نوازش می کرد.
ساحل مهربانانه به برش می کشید.
دریا بی طاقت تسلایش بود و دست هایش را برای به آغوش کشیدنش می گشود.
حتی دستهایم در همراهی گریه هایش از شانه های کوچکش عقب می ماند.
 
ناگهان نگاهم به معصومیت چشمان غرق حیرتش رسی
بعد از صمیمیت، هویت مسئله‌ی دیگری است که دغدغه‌ی این روزهایم شده. به خصوص در برخورد با افراد مختلف با انعطاف‌پذیری وصف نشدنی، مثلا Meredith آمریکایی که با همسر هندی‌اش در هلند زندگی می‌کنند (کشور سوم) یا Olina اهل جمهوری چک که با همسر سوئدی‌اش سال‌ها در دوبی زندگی کرده و پسر کوچکش هلند به دنیا آمده.
برای منِ ایرانی که در جایی بزرگ شده‌ام که حتی ازدواج بین قومی هم کمتر مرسوم است (مثلاً کرد‌ها با ترک‌ها...)، یا بهتر است بگویم ترجیح نیست، سئوال اس
تنها زندگی کردن همه‌اش حسن است، یک سری بدی‌های کوچک دارد و یک بدی بزرگ. بدی‌های کوچکش را بگذارید رازی بماند میان من و همه‌ی کسانی که تجربه‌ی تنها زندگی کردن را دارند اما بدی بزرگش این است که ناگهان بعد از چند سال به خودت می‌آیی و می‌بینی دیگر نمی‌توانی تنها زندگی نکنی.
می‌بینی حتا وقتی جایی هستی که دارد به تو خوش می‌گذرد، چشمت مدام به ساعت است که کی تمام می‌شود و کی می‌توانی برگردی به خانه‌ی خلوتت و انزوایت و تنهایی‌ات. می‌بینی بیشتر
همین احساس ضعف مسیر راه رفتنم را به سمت آشپزخانه هتل کج می کند. کاش می شد غذا خوردن را برای انسان شرطی کرد! 
گرچه جای جای هتل توسط اقای مستوفی با دوربین های بزرگ و کوچکش رصد می شود اما خب همیشه قشر ضعیف مکان درستی برای ضربه زدن به بالا نشین ها پیدا می کند. من هم از این قاعده مستثنا نیستم ...
- آره همونجا بشین . اونجا این مستوفی لاکردار نمیتونه چیزی ببینه .
آقای کمالی سرآشپز هتل مرد خوبی لااقل برای من بوده اما تا آنجا که اطلاع دارم وضعیت خوبی با اهل
هرصبح که با چشمان نیمه‌باز روی علامت پاورِ یک قاچِ سبزرنگ کیوی کلیک می‌کنم و بعد، زنبورهای کوچک به پرواز در می‌آیند و علامت پرچم استرالیا یا اوکراین و برزیل و آرژانتین در گوشه‌ی سمت چپ صفحه‌ام می‌افتد و وارد دنیای تلگرام می‌شوم، از مامان چندتا پیام پشت‌سر هم برایم می‌آید. مامان هرروز برایم از کانال‌های پزشکی ای که دارد، آخرین تحقیقات و یافته‌های دانشمندان در مورد "صبحانه نخوردن" را می‌فرستد. مثلا اینکه صبحانه نخوردن باعث ضعف و خست
به نام خالق زیبایی‌ها
مدت‌ها بود آغوش پدر را تجربه نکرده بود و خانه نوای دوری را سر داده بود و همگی 
چشم به در دوخته منتظر ورود وجود عزیزش بودند. تنها وجود کوچک او بود که کمتر
زمانی را در گرمای وجود پدر مأوا گرفته بود.
هیچ کس مانند او تشنه دیدارش نبود.
با چشم‌های درشت و قهوه‌ایش که همه آن را به پدر نسبت می‌دادند در سکوت،
مادر و خواهر و برادرش را نظاره می‌کرد تا شاید نشانی از گمگشته‌اشان بجویید.
مادر سرگردان بوی پدر، بی‌قراریش را در لابه‌
دنیا دور سرش می‌چرخید.
دنیا چرخیده بود و چرخیده بود و او با ندانم کاری هایش دقیقا در نقطه ای ایستاده بود که سالِ پیش و سالِ پیش ترش!!!
برای بار سوم رو به نابودی بود ، 
که در حوالیِ بیستمین سالی که از هفتاد و هشتِ متولد شدنش می‌گذشت ،
دقیقا هفتاد و هشت روز مانده به ویرانیِ سوم ،
از روی زمین بلند شد و محکم تر از قبل ایستاد .
گردِ غبار را از لباس هایش تکاند.
و دوباره عاشقِ
کارش ، زندگی اش ، کارگاه کوچکش و آرزوهای ریز و درشتش شد و
دل به کار داد .
صدای سوت در گوشش می شکند..
سوت،سوت و بازهم سوت...
به یاد میاورد،همه چیز را...
قدم هایش سست میشود...
لگدی به دیوار اتاقی میزند که هیچ دری ندارد ،ناخن شصت پایش از وسط میشکند خونریزی بدی دارد.در حالی که کف اتاق پخش شده و سر کوچکش را در دست میفشارد فریاد میکشد،فریاد می کشد،فریاد میکشد..
یک اسب از میان اتاق شیهه کشان میگذرد...
بدون سوار...
ان بغض متعفن و در گلو پلاسیده اش را در خفا بالا می اورد...
ناخن هایش را در گوشت دیوار فرو کرده و فریاد میکشد.
دیوار کش می
 شهید سید محمد حسینی با قد و جثه کوچکش قلب بزرگ و مهربانی داشت  و بسیار خوش برخورد بود. تمام دوستانش از او به نیکی یاد میکنند سر انجام نیز در عملیات حندرات۱ در اوج درگیری ها او و دوستانش در خط ماندند تا بقیه عقب نشینی کنند، اما وقتی معاون فرمانده مومن خلیلی زخمی میشود محمد به کمک ایشان می شتابد که مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و به شهادت می رسد با اینکه محمد ۲۵ سال سن داشت اما هنگام شهادتش چهره او به مانند نوجوان 14،15ساله ای بود که معصومیتی خاص
دستم را گذاشت روی صورت کوچکش و با همان لحن کودکانه گفت: "من تورو بیشتر از همه ی آدمای دیگه دوست دارم"
انگشتم را روی لپ های خنکش حرکت دادم و با دندان هایی که از دوست داشتن زیاد، روی هم فشرده بودم بدون اینکه دهانم تکان زیادی بخورد گفتم: چرا قربونت برم؟
دماغش را بالا کشید و با لحنی معصومانه ای گفت: چون که وقتی سرما میخورم فقط تو منو بوس میکنی...
با دست چپم موهایش را نوازش کردم و گفتم: " الهی قربونت برم من "
و به تو فکر کردم که حتما خیلی دوستم داشتی وقتی
بانو سوسونو فرزند رئیس یون تابال، رئیس قبیله گیرو و در عین حال ملت جولبون بود، او پس از اتحاد جولبون و تأسیس گوگوریو، و گم شدن یی سویا همسر اول امپراتور دانگمیونگ، به عنوان همسر وی و امپراتوریس گوگوریو برگزیده شد. او صاحب دو پسر بود که بنا به فرضیه ای پسران دانگمیونگ و بنا بر نظری دیگر پسران اوته یکی از مدیران قبیله گیرو بودند، آن دو پسر «بیریو» و اونجو نام داشتند. با پیدا شدن بانو یی سویا و شاهزاده یوری، سوسونو که موقعیت فرزندانش را در خطر د
گروه عکس الف،  ۶ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۱۵  3980506061 خیابان سی تیر تهران شب‌های تابستان به دلیل غذا خوری‌های کوچکش جز پر تردد ترین خیابان‌های تهران شده است.
منبع : جامعه خبری تحلیلی الف | " جذاب ترین " نقشی در تولید محتوای این مطلب ندارد، مطلب منتشر شده با ذکر منبع می باشد.
بانو سوسونو فرزند رئیس یون تابال، رئیس قبیله گیرو و در عین حال ملت جولبون بود، او پس از اتحاد جولبون و تأسیس گوگوریو، و گم شدن یی سویا همسر اول امپراتور دانگمیونگ، به عنوان همسر وی و امپراتوریس گوگوریو برگزیده شد. او صاحب دو پسر بود که بنا به فرضیه ای پسران دانگمیونگ و بنا بر نظری دیگر پسران اوته یکی از مدیران قبیله گیرو بودند، آن دو پسر «بیریو» و اونجو نام داشتند. با پیدا شدن بانو یی سویا و شاهزاده یوری، سوسونو که موقعیت فرزندانش را در خطر د
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد وغبار
قبلا این صحنه را...نمی دانم
در من انگار می شود تکرار
آه سردی کشید،حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت:آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم...
دست من را بگیر،گریه نکنم
مرد گریه نمی کند پسرم
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
زیر برف موندم در ماشین باز نمی شه و حتی نمی تونم دیگه پاهامو تکون بدم دلم می خواد بخوابم ولی باید بیدار نگهش دارم گرسنه است دست هاش رو می مکه تموم لباسم رو دورش پیچوندم تا سردش نشه حالا تن خود هیچی نیست معلوم نیست چند ساعت دوام اوردیم دلم نمی یاد بزنمش  باید بیدار بمونه گریه می کنه
 
چی شد که زیر یه خروار برفیم یادم نمی یاد الان فقط نفسم گرفته چرا می گن نباید بخوابی هیچی کاری از دستم بر نمی یاد بچه گرسنشه و من هم یه زن نیستم بهش شیر بدم هیچی توی
روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟پسر پاسخ داد: عالی بود پدر! پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آ
نویسنده: لوییس لوری / ناشر: افق / تعداد صفحات: 144                 دسته بندی: کتاب های کودک و نوجوان، ادبیات داستانی
 اینبار هم معرفی کتابی در سبک داستانی رو داریم که برنده ی جایزه ی نیوبری در سال 1990 شده. جریان اون مربوط به جنگ جهانی دوم میشه. داستان درباره ی زندگیه دختری 10 ساله به نام آنه مری هست که به همراه مادر و پدر و خواهر کوچکش در دانمارک زندگی میکنند. آنه دوستی به نام آلن داره که با پدر و مادرش در دانمارک هستند. 3 ساله که دانمارک در اشغال آلمانی
گاهی وقتها که اخلاق بد یک پدربزرگ را عینا در نوه‌ی کوچکش می‌بینم ، یا می‌بینم عصبانی شدن یک پسربچه چقدر شبیه عصبانیت پدرش است ؛ وقتی می‌بینم بچه‌ها چقدر به طور غریزی و ناخودآگاه رفتارهای غلط عمه/خاله/عمو را از همین ابتدا تقلید میکنند ، عجیب می‌ترسم . وقتی می‌بینم یک دختر‌بچه موقع حسادت همان‌طور پشت چشم نازک می‌کند که مادرش ، می‌گویم نکند رفتارهامان بعد از یک مدت پافشاری تثبیت میشوند ، میروند در ژن‌ها و به نسل بعد میرسند !! به خودم میگ
نمی‌توانم با بعضی از بانوان رابطه بگیرم؛ شاید از سرسختی و منعطف نبودن باشد، ولی به راستی چگونه می‌شود با آن‌ها که دغدغه‌های ساده و پیش پا افتاده دارند و موضوع بحث‌هاشان چیزهای دم دستی و معمولی‌ست یا نشسته‌اند به قضاوت و غیبت کردن پشت این و آن، حرف مشترکی داشت؟ باشد! به زندگی و چیزهای ساده و کوچکش دل‌خوش‌اند یا از حسادت و ناتوانی در انجام ساده‌ترین امور رنج می‌برند، قبول. اما درگیر رفتار و کارها و زندگی دیگران بودن، تا کی؟
دخترم عاشق خانواده شوهرش شده
مادری هستم 40 ساله، دو دختر دارم 18 و 8 ساله. از روزی که دختر بزرگم ازدواج کرده با بی‌احترامی‌های شدید به پدرش و من و حسادت به خواهر کوچکش، باعث ایجاد بی محبتی در خانواده و سبک کردن شوهرش شده است. جوری رفتار می‌کند که انگار خانواده شوهرش از همه بهتر هستند و ما از آن‌ها کمتریم. بدجور عاشق خانواده شوهرش شده است. این روزها دختر کوچکم هم رفتارهای او را الگو قرار داده است و از روزی‌ می ترسم که دختر کوچکم دیگر خانواده خو
پدر بزرگ در یکی از روستا های کوچک غرب اصفهان زندگی می‌کرد.همان جا با مادر بزرگ ازدواج کرد.پدر بزرگ از خودش هیچ نداشت.با مادربزرگ در یکی از اتاق های خانه ی پدرش زندگی شان را شروع کردند.پدربزرگ فقط یکی دو ماه به مکتبِ آن زمان رفته بود.از بچگی کار می‌کرد.روی زمین مردم هم کار می‌کرد.مثلا روی زمین پدرِ مادر بزرگ.روزانه مزد می‌گرفت.گاهی هم کمک بنا می‌شد.با همین دو کار که برای هیچ کدامشان دوام و تضمینی نبود،زندگی خود را می‌گرداند.
پدر بزرگ می دوید
الان که یاد بچگیم می افتم نمی دونم چرا دوست داشتم بزرگ شم بچگی خیلی خوب بود حتی از کسی که دلخور بودی هم هیچی یادت نمیاد...بزرگ شدن بسی سخته یا شاید زندگی بسی ناجوانمردانه با ادم برخورد می کنه ..آهای زندگی کمتر به من سخت بگیر لطفا...
کتاب بابای بچه ها : غلامرضا حیدری ابهری، نشر جمال
معرفی:
قرآن کریم، پیامبر را به عنوان الگوی همیشگی بشریت معرفی کرده است. در فرآیند تربیت، ارائه ی یک الگوی جامع اهمیت ویژه دارد. برای آن که کودکان مان راه و روش پیامبر را الگوی زندگی خویش سازند، در آغاز باید به آن دلبستگی و علاقه پیدا کنند.کتاب بابای بچه ها با هدف عمیق کردن محبت کودکان به پیامبر است، پیامبری که این روزها در فضای مجازی خیلی زیاد برعلیه آن تبلیغ می‌شود، اما کودکی که از خردسالی با
من می‌ترسم، خیلی خیلی می‌ترسم
من از دنیای آدم بزرگ‌ها می‌ترسم
دنیایی خاکستری، بی‌رحم، خطرناک و پر از دروغ
دلم نمی‌خواهد جزئی از این‌جا باشم، دلم می‌خواهد فرار کنم به سرزمینی دور و رنگی
من دلم نمی‌خواهد بزرگ شوم و جزئی از آن‌ها باشم
دوست دارم با کسی از این ترس و نگرانی صحبت کنم 
اما
همه شما آدم بزرگ‌ها احمقانه می‌پندارید و زاییده خیالات
بی‌خبر از این که این آدم‌ها چقدر موجودات وحشت‌ناکی شده‌اند
هفته‌ی پیش خبری شوکه کننده، شهر پر زرق و برق دبی را نقل محافل خبری کرد. باشگاه خبرنگاران جوان نوشت: هفته‌ی پیش خبری شوکه کننده، شهر پر زرق و برق دبی را نقل محافل خبری کرد.
پرنسس هیا، همسر حاکم دبی هفته گذشته به
همراه دو فرزند کوچکش از امارات متحده‌ی عربی به انگلستان گریخت و در آنجا
تقاضای طلاق و پناهندگی سیاسی کرد. پرنسس هیا یکی از شش همسر حاکم دبی، شیخ
محمد بن راشد آل مکتوم، بود و به دلیل آنکه همواره در محافل عمومی در کنار
ه
سرنوشت یک زن و اندازه سینه ها 
 
 
 
 
سرنوشت یک زن تا چه حد به سینه های بزرگ و یا کوچک او ربط دارد؟
 
آیا داشتن پستان های بزرگ و یا کوچک تاثیری در سرنوشت یک زن دارد؟
آیا واقعاً سایز سینه اهمیت دارد؟
سالهای سال است که زنها و شوهرهاسر این موضوع با هم بحث می کنند. مرغ همسایه همیشه غاز است و به همین خاطر است که زنها معمولاً برای خودشان دلیل ارائه می دهند که چرا باید سینه های کوچک یا بزرگ داشته باشند. اما آیا واقعاً تفاوت پزشکی خاصی بین داشتن سینه های
#رویای_صادق
در معارف دینی، خواب معیار نیست ولی گاهی بعضی از خوابها شیرینی خاصی دارند.
امروز مادر شهید لطفی نیاسر می‌گفت: شب چهارشنبه مهدی را خواب دیدم، مثل همیشه گوشی کوچکش (گوشی که کارهای سازمانی اش را با آن انجام میداد) دستش بود و عجله داشت، بهش گفتم کجا میری؟ یِکَمْ پیش ما بمون.
شهید مهدی گفت: نه عجله دارم باید برم جنوب.
گفتم: باز میری خارج از کشور؟
گفت: نه، یه ماموریت مهم داخل کشوری توی جنوب دارم، اسم اون منطقه را هم گفت ولی من فراموش کردم.
پ
خانم جوان به دلیل ترومبوز (لخته) وریدی در اندام تحتانی بستری شده، در شرح حالی که از همسرش گرفته شده سابقه مصرف دارو ندارد؛ اکسترن میپرسد دارویی مصرف نکردید؟ و خانم جوان میگوید چرا، قرص ضد بارداری میخوردم اما همسرم نمیداند. بدون اجازه همسرم قرص مصرف کردم. و با تاکید بسیار که لطفا همسرم نداند من قرص ضدبارداری مصرف کردم... بالای سر بیمار خودم ایستاده ام که کیس سرطان معده است و نمیداند و سوال بی جواب "چرا سرطان با فقر همزیست است؟" در ذهنم که حرف آ
فارس نوشت: آقای خالقی بچه زرند کرمان است که در جایی حدود ۳۰ سال پیش با سردار سلیمانی عقد اخوت بستند. ایشان اکنون در قم زندگی می‌کند. حاج قاسم قبل از شهادت به آقای خالقی تماس می‌گیرد تا با هم به زیارت بروند. آقای خالقی تعریف می‌کرد، رفتیم قم و حاج قاسم حرم حضرت معصومه (س) را زیارت کرد و بین خادمان نشست و به گفت‌وگو پرداخت. بعد به سمت خانه رفتیم و دم در، یکی را که به زبان عربی صحبت می‌کرد، در آغوش گرفت که متوجه نشدم چه گفتند و بعد از صحبت یک انگشت
تحقیق کردم دیدم هیچ روزی به اسم روز مادر بزرگ نداریم. فک کردم وووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
وووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
به این نتیجه رسیدم که 18 مرداد یا 9 اگوست رو به عنوان روز مادر بزرگ نام گذاری کنم.
 
 
 
 
 
 
 
 
همتون موظفید پست بذارید و تبریک ب
راههای خلاص شدن از شر نوک سینه های بزرگ
 
 

نوک سینه های بزرگ در مردان نسبتاً شایع است
ممکن است نوک سینه بعضی از خانم ها و آقایان بزرگ باشد که باعث تضعیف اعتماد به نفس می شود. نوک پستان به دلایل مختلفی می تواند بزرگ شود که در ادامه مطلب روش های کوچک کردن نوک سینه را می خوانید.
ادامه مطلب
کتاب جادوی فکر بزرگ اثر دیوید جوزف شوارتز
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
کتاب صوتی جادوی فکر بزرگ از دیوید جوزف شوارتز + Pdfpanteashop.ir › جادوی-فکر-بزرگ۲۰ تیر ۱۳۹۶ - دانلود رایگان کتاب جادوی فکر بزرگ - دیوید جوزف شوارتز در این کتاب شما با روشهای ... سلام کتاب بخواهید تا به شما داده شود اثر استر و جری هیکس.
جادوی فکر بزرگ» اثر دیوید جوزف شوارتز - فرهنگ پرسfarhang-press.com › خانه › کتابخانه۱۹ بهمن ۱۳۹۶ - نا
مرد تروتمند
روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند.
 
 
آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟پسر پاسخ داد:
عالی بود پدر! پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه
نمی توانی درک کنی که بزرگ شده ای. از دیگران می شنوی اما واقعا متوجه نمی شوی که چقدر تغییر کردی و دیگر آن دخترک گذشته نیستی. نمی فهمی تا وقتی به همان جایی می روی که از دوران بچگی ات به بعد دیگر نرفته بودی... آن موقع، قسم می خورم، با تمام وجود بزرگ شدنت را می فهمی. وقتی دیگر غر نمی زنی که برویم خانه، وقتی دیگر با دیدن بچه ای هم سن و سال خودت ذوق نمی کنی، وقتی دیگر با صدای بلند گریه نمی کنی، در جمع مادرت را نمی بوسی، خودت را برای دیگران لوس نمی کنی... وق

بزرگ کردن سینه با ورزش +تصاویر
 
انواع ورزش برای بزرگ کردن سینه
 
همه ی خانمها دوست دارند سینه هایی زیبا و خوش ترکیب داشته باشند و شاید هم شنیده باشید سایز سینه خانم ها با ورزش افزایش می یابد! ولی اجازه بدهید پیش از شروع اموزش تمرینات، کمی از ساختمان بدن برایتان بگوییم.
ادامه مطلب
کودک هشت ماهه : شما به هشت ماهگی رسیده اید. منتظر بعضی تغییرات رشدی بزرگ در چند ماه بعد باشید.
حرکات کودک هشت ماهه ی شما
حرکات کودک شما نسبت به یک کودک ۷ ماهه بیشتر شده و خزیدن و چهاردست و پا رفتن کل روز انجام می شود یا انجام خواهد شد. جالب نیست که چقدر سریع کوچولوی شما می تواند روی دست و پای کوچکش به اطراف برود؟ خیلی زود بعد از آن, او می ایستد و قلمرو خود را نظارت می کند, به این ور و آن ور با نگاهی کنجکاو خیره می شود. من ارباب دنیا هستم! بعد از آن ش
ماشینم رو صبح بردم پنچرگیری . سجاد ، صاحب تعویض روغنی آشناست و مشتری قدیمی رستوران( غذای همیشگیش چلو کباب کوبیده بره است !) . اتفاقا شب قبلش دیده بودمش که با خانومش و بچه کوچکش با موتور تو خیابون بودن . همینطوری سر صحبت باز شده بود منم سوال کردم ماشین خودت چیه؟ گفتم یه ساینا داشتم فروختم خرج سرطان خون مادرم کردم و مادرم هم فوت شد و در ادامه گفت خواهر بزرگم هم با همین سرطان فوت شده .
کوتاه و خلاصه  بگم:
اگه قرار باشه عمر من با سرطان تموم بشه نمیزار
فکر می‌کردم بزرگ می‌شم، درست می‌شه دیگه..  بالاخره من که آدم خوبی ام! من که بزرگ شم مثه بقیه اشتباه نمی‌کنم..
هرچقدر بزرگ‌تر شدیم، کم‌اختیار تر شدیم. اشتباه‌تر شدیم..
هرچقدر خاستیم بلند شیم، بیشتر فشارمون دادن که «بشین سر جات!».
اون دست بچگونه‌ای که از آب بیرونه و کمک می‌خواد، کم مونده که بره زیر آب و اونم پیر بشه.
من دانشجوى سال دوم بودم. یک روز سر جلسه امتحان وقتى چشمم به سوال آخر افتاد، خنده ام گرفت. فکر کردم استاد حتماً قصد شوخى کردن داشته است. سوال این بود: نام کوچک زنى که محوطه دانشکده را نظافت می کند چیست؟ من آن زن نظافتچى را بارها دیده بودم. زنى بلند قد، با موهاى جو گندمى و حدودا شصت ساله بود... امّا نام کوچکش را از کجا باید می دانستم؟ من برگه امتحانى را تحویل دادم و سوال آخر را بی جواب گذاشتم. درست قبل از آن که از کلاس خارج شوم، دانشجویى از استاد سوا
ادم های زیادی هستند که بسیار دوستم دارند
ادم های زیادی هستند که دوستم دارند
ادم های زیادی هستند که از من بدشون که نه، فقط خوششون نمی آید
ادم های زیادی هستند که بسیار دوستشان دارم
ادم های زیادی هستند که دوستشان دارم
ادم های زیادی هستند که حسی بهشون ندارم
تا به حال نسبت به هیچ کس حس تنفر نداشته ام
 فقط نسبت به بعضی که لایق دوست داشتن نیستند حسی ندارم
مگرنه من آن پیرمرد عطار که همیشه کتاب حافظ دستش هست با آن عینک ته استکانی را از صمیم قلب دوست دا
می‌خواهم از داستان کوتاه‌های موردعلاقه‌ام حرف بزنم. هفته‌ای یک داستان. با نوشتن ازشان می‌فهمم  که واقعاً چرا ازشان خوشم آمده. چه چیزهایی، چه عناصر مشترکی داشته‌اند که من را به هیجان آورده‌اند. قبلاً تک‌وتوک این کار را کرده‌ام. ولی می‌خواهم منظم باشم.
خب، از آخر اگر شروع کنم شاید بهتر باشد. آخرین داستان کوتاهی که من را به وجد آورد اولین داستان کتاب «کیک عروسی» است. «کیک عروسی» مجموعه‌ای است از یازده داستان کوتاه معاصر آمریکا که مژده د
در مورد بزرگ کردن سینه در ترنس ها چه می دانید؟ بزرگ کردن سینه برای تغییر جنسیت شامل قرار دادن ایمپلنت سینه یا بین دنده ای و عضلات شاخه ای (قفسه سینه) در زیر بافت پستان انجام می شود.
هدف از انجام این عمل جراحی افزایش سایز سینه ها است. این مرور کلی قصد دارد اطلاعات بیشتری را درمورد آنچه در این روش انجام می شود و به چه نتیجه ای می رسد، به شما انتقال دهد.
در این مقاله از بخش جنسی و زیبایی دکتر سلام به بررسی بزرگ کردن سینه در ترنس ها می پردازیم. بزرگ کر
خرید قرص وایمکس وزارت بهداشت

و قطر اندام تناسلی مردان روش های وایمکس سایز قرص وایمکس بزرگ کننده آلت تناسلی روشهای وایمکس اندازه عضو تناسلی روشهای سنتی برای وایمکس طول قرص وایمکس بزرگ کننده آلت تناسلی راهی برای دراز و کلفت کردن قرص وایمکس بزرگ کننده آلت وایمکس قرص بزرگ کننده قرص وایمکس بزرگ کننده آلت خرید قرص گیاهی بزرگ کننده بدون بازگشت خرید پستی داروی بزرگ کننده دستگاه تناسلی بزرگ کردن قرص وایمکس بزرگ کننده آلت داروهای گیاهی دا
اسکرابر بزرگ
اسکرابر بزرگ یکی از انواع دستگاه های کف شوی است که برای نظافت محیط هایی با مساحت بالا مورد استفاده قرار می گیرد.
اگر به قیمت دستگاه اسکرابر بزرگ نیاز دارید با شماره ۰۹۱۲۲۹۳۷۵۷۸ تماس  حاصل فرمائید.
دستگاه کف شوی بزرگ یک وسیله بسیار ایده آل برای شستشو کف زمین است که سرعت بسیار بالایی در امر نظافت دارند.
اگر مساحت محیط زیاد باشد برای شستشو و خشک کردن کف زمین بهترین وسیله دستگاه های کف شوی بزرگ با ظرفیت بالا هستند.
دستگاه های اسکراب
 
 
سه تا گربه دیدم . دیشب توی تاریکی کوچه مان سه تا گربه دیدم .از غصه های دلم و برای پرت کردن حواس مجروح خودم،قصد کرده بودم سالاد زمستانی درست کنم. لوازم سنگینش را خریده بودم و می رفتم سمت خانه، گل کلم و هویج و کرفس و اینطور چیزها . گربه ها جزء لاینفک محله ی ما هستند . اما این سه تا فرق داشتند، هر سه یک شکل و یک رنگ و یک اندازه بودند و در قاب نگاه من این طور جانمایی شده بودند : اولی داشت استخوان گردنی را که از پلاستیک زباله ها بیرون کشیده بود می لی
همیشه باید مواظب سخن خود باشیم؛ گاهی واژه یا سخن بسیار کوتاه است اما چنان بزرگ است که بنیانی را به لرزه در می آورد؛ پس انسان توانایی تحقق اعمال بزرگ را با سخن دارد؛ و چنین نیست که سخن گفتن همیشه بی ارزش و ناچیز و کوچک باشد بلکه گاهی سخن هم بزرگ است و هم بنیان برانداز یا بنیان گذار؛ پس گاهی سخن کوتاه اما بسیار و کوچک ولی بزرگ است.
ادامه مطلب
 رسیدم خانه و مام‌بزرگ با یک عالمه نان نشسته بود روی مبل و با قیچی تکه‌تکه می‌کردشان برای بسته‌بندی. کنارش روی زمین نشستم و یک‌ تکه‌ی خشکش را کندم و دندان گرفتم. دایی خانه‌ی ما بود. قرار بود شبانه راهی جاده شود برای سفری. توی آشپزخانه بود، پرسید شام می‌خورید؟ مام‌بزرگ گفت فعلا نه، تو بخور که زود راه بیفتی بیچاره نکنی من رو. دایی پرسید من شب تا صبح رانندگی می‌کنم، تو بیچاره می‌شی؟ گفتم مام‌بزرگ تا برسی نمی‌خوابه. گفت من چهل ساله دارم را
در مورد بزرگ کردن سینه در ترنس ها چه می دانید؟ بزرگ کردن سینه برای تغییر جنسیت شامل قرار دادن ایمپلنت سینه یا بین دنده ای و عضلات شاخه ای (قفسه سینه) در زیر بافت پستان انجام می شود. هدف از انجام این عمل جراحی افزایش سایز سینه ها است. این مرور کلی قصد دارد اطلاعات بیشتری را درمورد آنچه در این روش انجام می شود و به چه نتیجه ای می رسد، به شما انتقال دهد. در این مقاله از بخش جنسی و زیبایی دکتر زخم به بررسی بزرگ کردن سینه در ترنس ها می پردازیم.
ادامه مط
همه زیبایی‌ها زوال‌پذیرند جز آنانی که حتی وقتی درمی‌یابی چرا زیبا هستند، باز هم زیبا می‌مانند. زیبایی چیزی جز نوعی رازآلودگی نیست، نوعی تقدس، نوعی فاصله، نوعی نمود در اوجی گذرنده، مثل جوانی. به‌مجرد برافتادنِ پرده‌ها زیبایی زوال می‌یابد.
زیبایی زوال‌نیابنده، زیبایی پیش‌رونده، آن نوعی از زیبایی که فروتنانه زیباست و همین است که پس از برافتادنِ پرده هم چیزی را از دست نمی‌دهد، چراکه همواره در سکوت، در کنجی منتظرت بوده، بی‌آنکه آمدنت
همه زیبایی‌ها زوال‌پذیرند جز آنانی که حتی وقتی درمی‌یابی چرا زیبا هستند، باز هم زیبا می‌مانند. زیبایی چیزی جز نوعی رازآلودگی نیست، نوعی تقدس، نوعی فاصله، نوعی نمود در اوجی گذرنده، مثل جوانی. به‌مجرد برافتادنِ پرده‌ها زیبایی زوال می‌یابد.
زیبایی زوال‌نیابنده، زیبایی پیش‌رونده، آن نوعی از زیبایی که فروتنانه زیباست و همین است که پس از برافتادنِ پرده هم چیزی را از دست نمی‌دهد، چراکه همواره در سکوت، در کنجی منتظرت بوده، بی‌آنکه آمدنت
سلام  به همه 
اولین پست من مصادف شده با اولین روز های کرونایی سال 99 .
درسته امسال خیلیا توی روز های تعطیل خونه نشین شدن و دید و بازدید از دوست و فامیل جای خودش رو داده به ارتباطات مجازی و تماس تصویری که البته هم لازمه و هم منطقی.
ولی ...
همیشه آدم می تونه از بدترین اتفاقات نهایت استفاده رو ببره . 
این ویروس منحوس باعث شد خونه ها از اعضای خانواده پر بشه و اهل خونه همدیگه رو بیشتر ببینن و معاشرت کنن.
این ترس از بیمار شدن باعث شد یه خورده مسلمون تر بش
جنگ جای بچه ها نیست...
شما را نمی دانم؛ اما من هنوز بچه ام.
خیلی بچه تر از آن چیزی که فکرش را میکنم.
خیلی بچه تر از یک جوان بیست ساله.
نمی دانم کی قرار است بزرگ شوم.
اصلا بزرگ یعنی کِی؟ بچه یعنی کی؟
آری جنگ جای بچه ها نیست.
ما هم که هنوز در جنگیم.
اما برای جنگیدن باید اول بزرگ شد.
من همیشه از بزرگ‌شدن وحشت داشتم و دوست نداشتم بزرگ شوم. فکر می‌کردم دنیای آدم‌بزرگ‌ها جای قشنگی نیست، الان مطمئن شدم، اما این روزها حس می‌کنم خیلی شبیه آن‌ها شدم و این ترسناک است. از پست دیروز فهمیدم
آدم‌بزرگ‌ها خیلی عجول‌اند و دوست دارند زود همه چیز خوب شود، هر اتفاقی بیفتد فوری احساسات زیادی نشان می‌دهند و نتیجه‌گیری می‌کنند. دیروز از دست آدم عزیزی ناراحت شده بودم و بعد خطر از دست دادن کار را تجربه کردم و توی خیابان دعوایم شد. فکر ک
من می‌ترسم، خیلی خیلی می‌ترسم
من از دنیای آدم بزرگ‌ها می‌ترسم
دنیایی خاکستری، بی‌رحم، خطرناک و پر از دروغ
دلم نمی‌خواهد جزئی از این‌جا باشم، دلم می‌خواهد فرار کنم به سرزمینی دور و رنگی
من دلم نمی‌خواهد بزرگ شوم و جزئی از آن‌ها باشم
کاش می‌دانستند چقدر وحشتناک ‌‌‌‌اند
میدونی چیه؟
بعضیا فقط بقیه رو میبینن ینی رفتارای خودشونو نمیبینن که چقدر زشت و حال بهم زنه:/
میدونی اینکه آدم یه هدف بزرگ داشته باشه و به خاطر اون هدفش از خانوادش دور باشه و سختی بکشه و حتی یه  کشور دیگه هم بره بازم ارزش داره اما میگم باید بسنجی هدفت واقعا ارزش این همه سختی رو دارههه؟
الان تو رفتی خب؟ ولی من میدونم به خاطر دوست پسرت رفتی حالا برا من شاخ شدی و حرف از هدف بزرگ میزنی:/
من نمیگم آدم بزرگی ام ولی دارم تلاش میکنم که باشم
پس دلم یه آدمی
جراحی زیبایی بزرگ کردن پستان-قسمت اول
 
 
 
 
جراحی زیبایی بزرگ کردن پستان
در حال حاضر هزاران محصول تجاری از کرمهای ویژه تا تمرینهای خاص، وجود دارند که ادعا می کنند می توانند سینه های شما را بزرگتر نمایند و حتی در بعضی از تبلیغات نیز فراورده هایی معرفی می شوند که توان انجام این کار مهم را در زمان بسیارکوتاه  دارند.
ادامه مطلب
نیر ایال روزگاری نه چندان دور، به شرکت‌های فناوری مشاوره می‌داد که چطور اپلیکیشن‌هایشان را شبیه مواد مخدر کنند. چیزهایی که خلاصی از دست آن‌ آسان نباشد. اما یک‌بار که خودش مشغول ور رفتن با گوشی‌اش بود، دختر کوچکش بارها تلاش کرد با او حرف بزند ولی موفق نمی‌شد. ایال ناگهان متوجه شد و شدیداً تحت تأثیر وضعیتی قرار گرفت که خودش یکی از مسببان آن بود. حالا او مروج راه‌حلی‌هایی برای خلاصی از اعتیاد دیجیتال است.
 
نلی بولز، نیویورک تایمز — نیر
معرفی اجمالی الفوائد الصمدیهنخستین گام ورود به معارف شکوهمند اسلامی، آشنایی کامل به زبان قرآن است. این آشنایی برای طالبان آن، با فراگیری دو علم صرف و نحو آغاز می‌شود. یکی از مهم‌ترین و دقیق‌ترین آثار شیخ بهایی در نحو، «الفوائد الصمدیه» معروف به صمدیه است که مرحوم شیخ به برادر کوچکش، عبدالصمد دیکته کرده و سپس در اختیار اهل فضل قرار داده است و جزو کتب درسی در مرحله متوسط علم نحو در حوزه‌های علمیه است. شیخ بهایی با نگارش کتاب صمدیه، نزدیک ب
دانلود فیلم جدید شیرجه بزرگ محصول 1399 اثری از کریم لک زاده, دانلود فیلم جدید شیرجه بزرگ با لینک مستقیم رایگان کامل کم حجم کیفیت بالا عالی بلوری 4k, دانلود فیلم جدید سینمایی ایرانی شیرجه بزرگ بدون تگ آرم تبلیغاتی و نیاز به خرید اشتراک ویژه دانلود فیلم جدید

ادامه مطلب

راههای خلاص شدن از شر نوک سینه های بزرگ
 
نوک سینه های بزرگ در مردان نسبتاً شایع است
ممکن است نوک سینه بعضی از خانم ها و آقایان بزرگ باشد که باعث تضعیف اعتماد به نفس می شود. نوک پستان به دلایل مختلفی می تواند بزرگ شود که در ادامه مطلب روش های کوچک کردن نوک سینه را می خوانید.
ادامه مطلب
تصوری که همگان از بزرگ کردن و تربیت بچه دارند این است که تمام وقت باید مراقب بچه بود. جای خوابش راحت و گرم باشد و از بیرون بردن بچه تا زمانی که نوزاد است خودداری شود. اما امروز در پرشین وی می خواهیم سبکی عجیب از بزرگ‌ کردن بچه را به شما نشان دهیم که در کشورهای اروپای شمالی رخ می دهد.

ادامه مطلب
سه پاکت فال در دست داشت و اگر می فروخت راحت می رفت خانه و دیگر دغدغه ی پول برای غذای این هفته را نداشت. درب مترو باز شد و با جثه ی کوچکش جمعیت را کنار زد و رفت داخل.- آقا فال بدم؟+ حافظ از روی مستی یه چیزی گفته، من بیام پول بدم براش؟ صد سال سیاه پول نمی دم.با دمپایی هایی که از فرط استفاده دیگر نه سَری داشت و نه تَهی و نه کَفی، پاهایش را کف مترو کشید و رفت روبروی پیرمردی که پلاستیک میوه در دست داشت ایستاد.چندبار به چشم های پیرمرد خیره شد، اما دید که ا
نام کتاب: #ادبار_و_آیینه | نویسنده: #محمود_دولت_آبادی | #موسسه_انتشارات_نگاه | ۱۲۸ صفحه.این کتاب شامل داستان های #ادبار ، #مرد ، #بند ، #آینه و #ته_شب است..ادبار:رحمت از دار دنیا یه گیوه می خواد و منتظره که باباش از شهر واسه اش گیوه بخره، اما نه تنها به گیوه نمی رسه بلکه مادرش رو هم از دست می ده!.مرد:ذوالقدر، خواهرش (ماهرو) و برادر کوچکش (جمال) به همراه پدر و مادرش توی یه کاروانسرا زندگی می کنن و داستان در مورد فقر این خانواده ست..بند:توی این داستان، زندگ
در امتحان‌ها و فتنه‌ها باید درست دید، درست محاسبه کرد. قضایای اصلی را با قضایای فرعی جابه‌جا نکنیم؛ چیزهای بزرگ، حوادث بزرگ و مهم را کوچک نبینیم و در مقابل، حوادث کوچک را بزرگ بینگاریم. این قدم اول. بعد هم احساس مسئولیت کنیم.کتاب عهد مشترک
پنج شنبه ها را دوست دارم اما چهارشنبه ها را بیشتر
چهارشنبه صدرا از ساعت ۴ می رود کانون روبروی خانه مان تا ساعت ۹.در کانون فرهنگی که وابسته به مسجد هست علاوه بر شنا و فوتسال داخل موکت بچه ها بازی های گروهی مثل مافیا و ...انجام می دن و برخی بازی های انفرادی فکری مثل اریگامی...در اخر اگر مناسبتی باشد جشن یا کمی عزاداری و دست آخر نماز و خانه.هیچ یک از کارها اجباری نیست و پسرها بنا به خواسته خود انجامش می دهند.
خدا این سید و دوستانش رو خیر بدهد مرد بسی
گزیدهٔ رسالهٔ حقوق امام سجاد علیه‌السلامحق زبان «و اما حـق اللسان فاکـرامه عـن الخنی و تعویـده علی الخیـر و حمله علی الادب و اجمامه إلا لموضع الحاجه و المنفعه للدین و الدنیا و اعفائـه عـن الفضـول الشنعه القلیله الفائده التی لا یومن ضررها مع قله عائدتها و بعد شاهد العقل و الدلیل علیه و تزین العاقل بعقله حسن سیرته فی لسانه و لا قوه الا بالله العلی العظیم؛ اما حق زبانت بر تو آن است که از فحشا و منکرات دورش نگه داری و به گفتـن کلمات خوب و نافع
هر انتخابی، بعد از رسیدن، پوچ می‌شود و به هوا می‌رود الا حق سبحانه و تعالی... هم اوست که می‌ماند چرا که احد است و در کنار احد هیچ چیز معنا نمی‌دهد؛ پس اگر می‌خواهی به پوچی نیفتی و در سراشیبی نیهیلیسم مهندم نشوی و به گورستان تاریخ نپیوندی بدان که هیچ انتخابی بقا ندارد الا وجهه...
* فکر می‌کنم انتخاب بزرگ خداست و در مقابلش هر چیزی که بماند کوچک و هیچ و حتی کم تر از هیچ است...
*قلبم می‌گوید تو خدا را نیز گاهی به خاطر همین کوچک‌ها و قلیل‌ها انتخاب
هر انتخابی، بعد از رسیدن، پوچ می‌شود و به هوا می‌رود الا حق سبحانه و تعالی... هم اوست که می‌ماند چرا که احد است و در کنار احد هیچ چیز معنا نمی‌دهد؛ پس اگر می‌خواهی به پوچی نیفتی و در سراشیبی نیهیلیسم مهندم نشوی و به گورستان تاریخ نپیوندی بدان که هیچ انتخابی بقا ندارد الا وجهه...
* فکر می‌کنم انتخاب بزرگ خداست و در مقابلش هر چیزی که بماند کوچک و هیچ و حتی کم تر از هیچ است...
*قلبم می‌گوید تو خدا را نیز گاهی به خاطر همین کوچک‌ها و قلیل‌ها انتخاب
دو مرد در کنار دریاچه ای مشغول ماهیگیری بودند. یکی از آنها ماهیگیر با تجربه و ماهری بود اما دیگری ماهیگیری نمیدانست. هر بار که مرد با تجربه یک ماهی بزرگ می گرفت، آنرا در ظرف یخی که در کنار دستش بود می انداخت تا ماهی ها تازه بمانند، اما دیگری به محض گرفتن یک ماهی بزرگ آنرا به دریا پرتاب می کرد. ماهیگیر با تجربه از اینکه می دید آن مرد چگونه ماهی را از دست می دهد بسیار متعجب بود. لذا پس از مدتی از او پرسید: «چرا ماهی های به این بزرگی را به دریا پرت می
چگونه باسن بزرگ و زیبا داشته باشیم
چگونه باسنی بزرگ و خوش فرم داشته باشیم
چگونه باسنی بزرگ و برزیلی داشته باشیم
چگونه باسنی بزرگ و برجسته داشته باشیم
 چگونه باسنی بزرگ داشته باشیم
مرتبط: برای سفید شدن پوست صورت چه باید کرد
 
 
 

جراحی زیبایی بزرگ کردن پستان-قسمت دوم
   
 
جراحی زیبایی بزرگ کردن پستان-قسمت اول
 
عمل جراحی جاگذاری پروتز چگونه انجام می شود؟
الف: اقدامات قبل از عمل
علاوه براین کلیات تعیین سایز و نوع پروتز از مهمترین موضوعاتی است که باید پیش از عمل مدنظر قرار گیرد. بجز این موارد، موضوعات دیگری نیز وجود دارند که در ادامه به آنها اشاره می شود.
ب: بیهوشی مورد استفاده و طول مدت عمل جراحی بزرگ کردن سینه کدامند؟
معمولا عمل جراحی بزرگ کردن سینه تحت  بیهوشی عم
هیچ مانعی برای شیک پوشیدنتان نباید وجود داشته باشد . برای اینکه بتوانید پیچیدگیهایی را که طبیعت به شما به ارمغان آورده است را ارزشیابی کنید به شما کلکسیون مخصوص سایز بزرگمان را را حاضر کرده ایم .
مدلهای لباس سایز بزرگ زنانه ای که خطوط بدنتان را درست نشان داده و بدنتان را جمع و جور کند ، اعتماد به نفستان را تجدید خواهد کرد .
کلکسیون انواع مدل لباس سایز بزرگ زنانه را برایتان جمع آوری کرده ایم . میخواهیم شما نسبت به خودتان حس خوبی داشته باشید .
به
مغزم یک ایالت جداست، یک امپراطوری مستقل و خودکامه !
خودم بارها دیده‌ام که جنگجویانش در سکوت مرگ‌بار اتاق به پیکار با هم برخاسته‌اند و هم را متلاشی کرده‌اند، نبردی آنچنان سخت و طاقت‌فرسا که جنگ گلادیاتور‌ها هم در مقابلش بازیچه‌‌ی احمقانه‌یست؛ قاضی سنگدلی هم دارد که مدام می‌پرسد و حکم‌های عجیب‌گونه می‌دهد، مثلا همین چند روز پیش برای دادی از روی عصبانیت اعصابِ متشنجم را به رگبار بست!
دخترکی تخس، بهانه‌گیر و زودرنج هم‌ گاهی حوالی سل
Midnight glories of walking stories That rust in daylight to drown
دریافت: Midnight glories
 
Kissed on your shoulder To make you... to make you Find me
بوسه‌ای بر شانه‌ات! تا بر آن دارمت که پیدایم کنی
 
درخت کهنسال بادام وحشی بر فراز تپه‌‌ای علف‌گون، مهمان جوانی خمیده‌احوال است که شلوغی خیابان‌های مملو از نئون‌های رقصنده را جدایی برگرفته تا ساعتی خلوت را دقایق کند. جوان به ظاهر آرام امّا در میان سیلاب اندیشه‌هایی ملتهب؛ مشرف به محوطه پرتاب فضاپیما، به درخشش چشم‌نواز لحظه پرتاب سفینه فضایی می
این روزا دیدن نبات در حال راه رفتن با دمپایی های من قند تو دلم آب می‌کنه.
وقتی میبینی نی نی دیروز ، چه عجله ای داره پا تو کفش بزرگترها کنه، ذوق میکنی.
ذوق بزرگ شدنشو ، قد کشیدنشو و...
ولی همین قدر که قند تو دلم آب میشه ، دلم برای نی نی و کوچولو بودنش تنگ شده.، برا روزایی که چهار دست و پا راه می‌رفت و کف آشپزخونه کنار پام می‌نشست تا ظرف شستنم تموم بشه برا روزایی که تازه بلد شده بود بگه بابا
 و چقدر ریسه می‌رفتیم و غش و ضعف میکردیم واسه بودنت و بزرگ
امروز به اتفاق خانواده رفته بودیم امام‌زاده برای زیارت. امام‌زاده‌های اینجا معمولا تنها نیستند. مردم معتقدند اگر مرده‌هایشان را نزدیک قبر و ضریح آن‌ها دفن کنند، شفاعت‌خواه عزیزانشان می‌شوند؛ به‌همین‌خاطر حیاط امام‌زاده‌ها معمولا پر از قبرهای کوچک و بزرگ است، پر از مردگانی که روزی مثل ما زنده بودند و درگیر قصه‌های خودشان. فکر کردن به این قصه‌ها همیشه ذهن مرا مشغول می‌کند و ماحصلش می‌شود نگاه کردن به قبرها بعد از زیارت.
امروز هم ط
جراحی بینی های بزرگ چگونه است؟
 
اندازه بینی همه ی مردم ایده آل نیست و بسیاری از افراد، از اندازه و سایز بینی خود راضی نیستند. بینی های خیلی بزرگ توجه بیننده را به خود جلب می کنند زیرا به نظر می رسد که این نوع بینی ها فضای زیادی از صورت را به خود اختصاص می دهند. بیمارانی که برای کوچک کردن بینی بزرگ خود به کلینیک مراجعه می کنند، از عدم تناسب میان بینی و سایر اجزای صورت و کمبود اعتماد به نفس شکایت دارند.
اگر بینی شما از بدو تولد بزرگ بوده است یا گذ
یک.
مادری از شدت فقر، فرزندش را سر راه می‌گذارد تا آدم حسابی‌ای بیاید و او را به سرپرستی ببرد. از دور مراقب می‌ماند و چند آدم کج و کول را پس می‌زند تا اینکه یک خانواده متشخص از راه می‌رسند و فرزند را برمی‌دارند و می‌برند. مادر با چشمان گریان سوار تاکسی می‌شود و می‌رود. در حالی که گوشه چادرش از لای در ماشین بیرون مانده. 
دو. 
صفحه حوادث روزنامه‌ها خبری را کار می‌کنند که مردم را مدتها توی شوک می‌برد. مادری، فرزند کوچکش را به قتل می‌رساند. ب
دنیا دیوارهای بلند دارد و درهای بسته که دور تا دور زندگی را گرفته اند. نمی شود از دیوارهای دنیا بالا رفت. نمی شود سرک کشید و آن طرفش را دید. اما همیشه نسیمی از آن طرف دیوار کنجکاوی آدم را قلقلک می دهد. کاش این دیوارها پنجره داشت و کاش می شد گاهی به آن طرف نگاه کرد. شاید هم پنجره اش زیاد بالاست و قد من نمی رسد...
با این دیوارها چه می شود کرد؟ می شود از دیوارها فاصله گرفت و قاطی زندگی شد و می شود اصلا فراموش کرد که دیوار هست و شاید می شود تیشه ای برداشت
نشسته بودم کنار تخت و سعی می‌کردم بی‌صدا اشک بریزم. خوب نبودم و تمام غصه‌های عالم ریخته بود در دلم. میان اشک‌ریختن‌هایم، صدای اشک‌ریختن‌های او را هم می‌شنیدم؛ یک صدای میومیوی ضعیف. حدودا یک‌ساعت پیش پسرعمه‌ام او را برده بود و انداخته بود در خیابان؛ یک بچه گربهٔ لاغروی نحیف و بیمار را! آدم‌های بی‌رحم... از آدم‌هایی که با حیوانات دشمن‌اند می‌ترسم، از آدم‌هایی که نسبت به موجودات ضعیف‌تر از خودشان رحمی ندارند می‌ترسم، از آدم‌هایی که
ژوزف گوبلز، وزیر تبلیغات دولت نازی هیتلر می‌گوید: «دروغ هر قدر بزرگتر باشد، باور آن برای توده‌های مردم راحت‌تر است... دروغ را به حدی بزرگ بگویید که هیچ‌کس جرئت و فکر تکذیب آن را نکند.» او می‌گفت: «بعضی مواقع دروغ‌هایی می‌گفتم که خودم از آنها می‌ترسیدم.»
 
دروغ های بزرگ سیستماتیک .دروغ های بزرگ موروثی .دروغ های بزرگی که مبنای یک سرمایه گذاری پر سود به معنای واقعی آن شده اند .
چرا که ؟!من راضی او راضیگور پدر ناراضی !
بگذار دروغ های بزرگ شیرین
بانو سوسونو فرزند رئیس یون تابال، رئیس قبیله گیرو و در عین حال ملت «جولبون» بود، او پس از اتحاد جولبون و تأسیس گوگوریو، و گم شدن یی سویا همسر اول «امپراتور دانگمیونگ»، به عنوان همسر وی و امپراتوریس «گوگوریو» برگزیده شد. او صاحب دو پسر بود که بنا به فرضیه ای پسران دانگمیونگ و بنا بر نظری دیگر پسران اوته یکی از مدیران قبیله گیرو بودند، آن دو پسر «بیریو» و «اونجو» نام داشتند. با پیدا شدن بانو یی سویا و شاهزاده «یوری»، سوسونو که موقعیت فرزندانش
بچه بودم... برخلاف بقیه بچه ها هیچوقت دوست نداشتم بزرگ شم... اما... روز به روز قد کشیدم و رشد کردم... موهای خرگوشیم به موهای بافته شده تبدیل شد... کفش های چراغدارم به کفشای اسپرت... لباس های صورتی و کوتام به مانتوی بلند... دوباره قسم خوردم... قسم خوردم که با وجود بزرگ شدنم، اخلاقم بچگونه بمونه... اما... مثل اینکه دنیا نمی خواست... خنده های واقعیم به خنده های مصلحتی تبدیل شد... دوستی های راس راسکیم به یه سلام و خدافظ... بغل کردنای یهوییم به هر چیزی یه و
 پدرم پنجشنبه شب گذشته آمد به دیدن عمومامه.
 روز جمعه با پدرم، عموحسن، عمه طاووس و خیلی های دیگر جمع شدیم خانه ی عمومامه.
 بی صدا، سر جایش دراز کشیده بود. تشکچه و لباسش را عوض کرده بودند. انگار دهانش قدری کج شده بود.
عمه دستش را گرفته بود و هر از گاهی آرام گریه می کرد. من طرف دیگرش نشسته بودم و به صورتش نگاه می کردم. مثل روز قبل، در حالی که ابروهای عمو را آرام بالا می زدم، خودم را کنترل می کردم. ابروهاش بلند شده بود و روی طاق چشم های چال افتاده اش ژ
دانلود فیلم Gretel & Hansel 2020
امتیاز : 5.4 از 10
کیفیت : WEB-DL 1080p
ژانر : ترسناک, فانتزی, هیجان انگیز
کارگردان : Oz Perkins
ستارگان : Alice Krige, Charles Babalola, Samuel Leakey, Sophia Lillis
سال : 2020
کشور : آفریقای جنوبی, آمریکا, ایرلند, کانادا
سازندگان : Rob Hayes,Jacob Grimm,Wilhelm Grimm
مدت زمان : 1 ساعت و 27 دقیقه
سال ها پیش در مکانی دور افتاده در حومه ی شهر، دختری جوان به همراه برادر کوچکش برای یافتن غذا و کار به جنگلی تاریک می روند اما با مجموعه ای از رویداد های شیطانی و وحشتناک مواجه می ش
قسمت اول را بخوان قسمت 10
یه چیزی تو گلومه که انگار می خواد بفرستتم پیش تو. به جون تو من راضی ام اما دریا چی می شه؟ راستی نگرانش نباشی ها. گفتن مریضه ولی من خوب می شه؛ قول می دم.
بابا هم خوبه، فقط به من می گه برو. تو بگو کجا برم؟ هر جا بگی من می رم، بدون چون و چرا. اما می دونم می گی بمون و مقاومت کن دخترم
آخ...آخ مامان. می بینی چه قدر عقده ای شدم. مهتاج ذره ای محبتم. انقدر که وقتی یه روشنایی حتی توی چاه ببینم می رم سمتش.
صدای پا پشت سرم آمد. با درد صورتم را
برای یه عده ادم
چهل سالگی سنی هست که به بلوغ میرسن و قابل تحمل میشن
برای یه عده چهل و یک
برای بعضیا چهل و دو
 
برای بعضی از ادمها نیازه که تا شصت سالگی تجربه کنن، تا بزرگ شن
 
برای بعضیا سی سالگی کافی و زیادی هست
 
بعضی از ادمها باید تا هفتاد و پنج سالگی تجربه کنن تا بزرگ بشن
 
بعضیا هم هیچوقت بزرگ نمیشن. تا لحظه مرگشون یه ادم غیر قابل تحمل، خودخواه، دیکتاتور، و مزخرف میمونن. 
 
میخوام بگم، 
سن مهم نیست.
 
مهم اون رشد و بلوغی هست که باید داشته باشی
جراحی بزرگ کردن بینی
در بین جراحی های بینی که در بین عموم مردم
رایج می باشد و به منظور کوچک کردم بینی ، گاهی افراد تمایل به افزایش فرم
بینی خود دارند . به همین علت برای بسیاری از مردم سوال ایجاد می شود که
آیا جراحی بزرگ کردن بینی امکان پذیر است ؟ با ادامه مطلب همراه باشید …
جراحی بزرگ کردن بینی
جراحی بزرگ کردن بینی
ادامه مطلب
زمستان بود.
حس می‌کردم قلبم دارد بزرگ می‌شود.
انکارش می‌کردم و بقیه بیشتر اصرار می‌کردند. با دست نشانم می‌دادند و می‌گفتند ببینید قلبش بزرگ شده... بیشتر می‌تپد...
چندماه طول کشید تا قبول کنم که راست می‌گویند...قلبم بزرگتر از همیشه شده است.
خوشحال بودم، با همیشه فرق کرده بودم، بیشتر از همیشه خودم بودم.
بزرگ بود... انقدر بزرگ که وقتی در قلبم جای گرفت، قلبم اندازه‌ش نبود و زد بیرون... 
کم‌کم اما اذیت می‌کرد، انقدری بزرگ شده بود که دیگر از باقی
دوست دارن برگردی؟مگه با دوست داشتن آدما برمی گردن؟ اگه قرار بود بمونن وقتی می دیدن دوستشون داری می موندن، حالا که رفتن اگه صدهزار بار هم بگی "دوست دارم برگردی" برنمی گرده اونی که رفته.
چرا برگرده؟ آدم مال رفتنه، اصلا به نظرم آدم هرچی بیشتر بره، بیشتر آدمه!یه روز هم مطمئنا وقتی سوت قطار شنیده می شه یا خلبان هواپیما می گه "با آرزوی سفری خوش" و بعد می پره هوا و یا اون روزی که اتوبوس از توی جاده ای که کنارش پر از درخت های خوشگله رد می شه؛ یکی داد می ز
قدر بدانید!
قدر داشته هایتان را بدانید!
قدر آدم های خوب زندگیتان را
قدر سلامتی و آرامشتان را بدانید!
اتفاقا دنیا زود در مقابل عدم قدر دانی
واکنش نشان میدهد و آن را از شما میگیرد!
حالا میخواهد سلامتی باشد
یا یک آدمی که شما او را خیلی دوست دارید!
یک چیز دیگر هم بگویم
تو را به خدا قدر پدر و مادرتان را بدانید
شاید بزرگ ترین و تکرار نشدنی ترین نعمتی که
در اختیار هر آدمی قرار داده اند
همین وجود پدر و مادر است!!
+ بچه که بودم بعد از مرگ مامان بزرگ ( مادر

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها